نشانه هاى ظهور و اقسام آن
نشانههاى ظهور را از زوایاى مختلفى مىتوان نگریست؛ مثلا از لحاظ پیوستگى و گسستگى نسبت به ظهور، علایم منفصل و علایم متصل - و به تعبیر دیگر علایم پیش از ظهور و علایم مقارن با ظهور - را تشکیل مىدهند و از نظر میزان قطعیت، به علایم محتوم و علایم مشروط انقسام مىیابند و از جهت طبیعى و انسانى بودن و شخصى یا عمومى بودن سه دسته ى (حوادث خارق العاده)، (اوضاع عمومى اجتماعات بشرى) و (متخاصمان؛ نیروها و چهره ها) را تشکیل مىدهند.
علایم متصل و نشانه هاى منفصل
نخست به ذکر علایم متصل که همان نشانههاى مقارن ظهور هستند مىپردازیم و سپس علایم منفصل را در قالب سه دسته بیان مىکنیم.
الف - علایم پسینى (نشانه هاى متصل)
1- علامت سال ظهور آن است که عدد آن فرد (یعنى مختوم به 7 5 3 1یا 9) مىباشد و علامت روز ظهور آن است که شنبه مصادف با عاشورا (دهم محرم) خواهد بود.
2- صبح روز ظهور، افراد زیر بالش خود صحیفهاى مىیابند که بر آن نوشته شده: (طاعة معروفة)
3 - هنگام ظهور، ملکى (یا تکه ابرى) بر فراز وجود شریف حضرت بقیةالله الأعظم (عجلالله تعالى فرجه) ندا در مىدهد: (این است مهدى (خلیفة الله) او را تبعیت کنید).
4- عیسى بن مریم علیهما السّلام از آسمان فرود آمده و پشت سر امام علیه السّلام نماز مىگذارد.
5- جبرئیل علیه السّلام از سمت راست و میکائیل علیه السّلام از چپ، حضرت را مشایعت مىکنند و جبرئیل خروش بر مىآورد: (البیعة لله)
6- همزمان با سال ظهور، مردمان شاهد بیست و چهار نوبت بارش باران و رحمت الهى و سرسبزى و طراوت زمین و پدید آمدن برکات بیشمار خواهند بود.
ب - علایم پیشینى (نشانه هاى منفصل)
علایم منفصل یا پیشینى ظهور خود به سه دسته ى (حوادث خارق العاده)، (اوضاع عمومى اجتمات بشرى) و (متخاصمان؛ نیروها و چهره ها) انقسام مىیابد که در اینجا بخشى از علایم هر دسته را ذکر مىکنیم:
ب 1- حوادث خارق العاده
1- کسوف خورشید در نیمه ى رمضان و خسوف ماه در آخر آن ( بر خلاف قوانین حرکات طبیعى اجرام آسمانى).
2 - فرو رفتن زمین در سرزمین (البیداء) (میان مکه و مدینه) و قریه ى (جابیه) و قریه ى (حَرَسْتا).
3 - توقف سیر خورشید در آسمان از هنگام ظهر تا نیمه هاى عصر.
4 - ظهور سرخى آفاق گسترى در آسمان.
5 - ظاهر شدن تصویر صورت و سینهاى در قرص خورشید
6 - صیحه ى آسمانى در ماه رمضان و نداى غیبى هاتفى که نام حضرت و نام پدر بزرگوارشان را فریاد مىکند.
7 - مرگهاى سرخ و سپیدى که پیش از ظهور حضرت بسیارى از مردمان را هلاک مىسازد.
2 ب - اوضاع عمومى جوامع بشرى
احادیث بسیارى در کتب روایى شیعى و سنّى وارد شده که اوضاع و احوال حاکم بر حیات عمومى نوع بشر را در سطح بین المللى، تیره و نابسامان و اسفناک ترسیم مىکند. به گوشهاى از آنها اشاره مىکنیم:
1 - زوال علم و معرفت و خردورزى و انتشار جهالت و تقلید.
2- شیوع فساد مالى و جنسى و قتل و غارت و شهادت به دروغ.
3- افزایش قیمتها و صعوبت معاش و فراوانى مرگ و میر.
4- تکیه زدن حاکمان فاجر و ظالم بر اریکه ى قدرت.
5- بىرونقى نماز و عبادت و رونق یافتن دروغگویى و بىثباتى مردم در دین خود.
6- تشبّه زنان به مردان و مردان به زنان.
3 ب- متخاصمان (نیروها و چهرهها)
در احادیث باب علایم ظهور، بخشى از نشانه هاى آغاز قیام حضرت حجت(عجل الله تعالى فرجه) به تبیین و ترسیم چهره هاى دو اردوگاه حق و باطل و رهبران برجسته ى سیاسى و فکرى آنها و عملکرد سپاهیان این دو جبهه اختصاص یافته است. پاره اى از آنها را بیان مىکنیم:
1 - خروج سفیانى نام این فرد پلید که رهبرى جبهه ى باطل و نیروهاى مهدى ستیز را به عهده خواهد داشت، عثمان بن عنبسةبن ابى سفیان است که از ابوسفیان مشرک معروف صدر اسلام نَسَب مىبرد. و همو لشکرى را تجهیز نموده براى مقابله ى با امام به سوى مکه روانه مىکند که زمین در صحراى البیداء، آنان را در کام خود مىکشد. به مدت 9ماه بر نواحى پنجگانه ى دمشق، حمص، اردن، حلب و قنسرین حکومت خواهد کرد و خونهاى زیادى را خواهد ریخت تا این که سرانجام در منطقه ى فلسطین شرقى به دست سپاهیان صاحب الزمان (عج) اسیر شده و در کنار دریاچه ى (طبریّه) چونان گوسفندى سر از بدنش جدا مىگردد.
2 - ظهور شصت کذّاب که مدعى نبوتاند.
3 - قیام دوزاده تن از آل ابى طالب که مردم را به خود مىخوانند و سوداى پیشوایى دارند.
4 - قتل نفس زکیّه
5- قیام یمانى
6 - قیام سید خراسانى (شعیب بن صالح) و خروج پرچمهاى سیاه از خراسان در حمایت از موعود امم
7 - ظهور مرد مغربى از مصر و تسلط وى بر شام.
8 - ورود پرچمهاى قیس و عرب به مصر.
9 - ورود پرچمهاى کنده به خراسان.
10 - پیاده شدن برادران ترک در (الجزیرة) (علامه سید محمد صدر معتقد است که مقصود از جزیره، سرزمین مابین النهرین در عراق است که در متون کهن بدین اسم نامیده مىشده است) و پیاده شدن رومیان در (الرملة) (آنچنان که یاقوت حموى در معجم البلدان / ج / 3ص 69آورده است، الرملة شهر بزرگ و مرکزى منطقه ى فلسطین بوده که از بین رفته است).
علایم حتمى و غیر حتمى (نشانه هاى مقطوع و نشانه هاى مشروط)
مسئله ى یکم: توضیحى درباره ى علایم غیر حتمى
در برخى روایات، دستهاى از نشانه هاى ظهور، علایم قطعى و تخلف ناپذیر شمرده شده است و چنان که شیخ مفید 1در جلد دوم الارشاد صفحه ى 370و شیخ الطائفه در الغیبة صفحات 265 - 263تصریح کرده اند، این بدان معناست که سایر علایم مذکور در روایات، طبق قانون بداء مشروط و قابل تغییرند. قابل تغییر بودن نشانه هاى غیر حتمى در منطق کلامى شیعه، به راحتى قابل توضیح است.
مىدانیم که باور داشتن پدیده ى (بداء) یکى از ویژگىهاى منظومه ى کلامى شیعى است. در کتب معتبر و مصادر روایى اصلى شیعه، احادیث بداء فراوان به چشم مىخورد که هم از لحاظ سندى و هم از لحاظ دلالى، قطعى و کاملا قابل اعتمادند. مثلا در اصول کافى، کتاب توحید، بابى مستقل به مسئله بداء اختصاص یافته که مشتمل بر هفده حدیث است و نیز جناب صدوق؛ در کتاب التوحید، باب پنجاه و چهارم، یازده حدیث را در این خصوص گرد آورده است همچنان که علامه مجلسى 1در جلد چهارم موسوعه ى بحار الانوار، هفتاد حدیث در این باره ذکر مىکند
بداء در لغت به معناى (ظهور) است. در باره ى معناى اصطلاحى آن، استاد المتکلمین شیخ مفید؛ مىگوید: بداء ظاهر گشتن امرى است که وقوعش بعید مىنموده است.
همین تعریف از سوى متکلمان متأخر نیز مورد پذیرش قرار گرفته چنان که جناب ملاعبدالرزاق لاهیجى قدس سره مىنویسد: بداء ظهور امرى است که ظاهر، خلاف آن بوده باشد. باید توجه داشت که:
1- بداء در خصوص امور مشروط صورت مىپذیرد و از آنجا که انسانها به مشروط بودن آن حادثه ى متوقع و نیز ماهیت شرط آن آگاهى ندارند، هنگامى که به جهت فقدان یا انعدام آن شرط خفى و تبدل مصلحت، رخداد مورد انتظار حاصل نمىشود و یا بالعکس، مردمان آن را غریب مىشمارند و برخى به استبعادش مىپردازند.
2 - بداء در مرحله ى (تقدیر) اتفاق مىافتد و نه در مرحله (قضا) و مربوط به (لوح محو و اثبات) است و نه (لوح محفوظ).
3 - بداء ویژه ى امور تکوینى بوده و به مثابه (نسخ) در امور تشریعى است چنان که معلم ثالث جناب میرداماد مىگوید: فالنسخ کانّه بداءٌ تشریعى و البداء کانّه نسخٌ تکوینى.
4 - باور داشتن (بداء) اوج توحید نظرى و تعظیم و تقدیس حق سبحانه است چه آن که عصاره ى ایمان بدین کریمه قرآنى است که: (کُلَّ یَوْمِ هُوَ فِى شَأن)
بدین سبب در اثر وارد شده که: ما عُظِّمَ اللّهُ بمثل البداء و عمل بر طبق بداء و مشیت جاریه ى الهى، نهایت خاکسارى و کمال عبودیت و تسلیم در برابر اراده و فرمان ربوبى است. به راستى که: ما عُبِد اللَّهُ بشىءٍ مثل البداء
. مبحث بداء داراى ظرایف و نکات زیادى است
که در اینجا از ذکر آنها صرف نظر مىکنیم و به بحث خود و نشانه هاى غیر قطعى و مشروط بازى مىگردیم.
بر پایه ى آنچه گذشت، حدوث برخى از نشانه هاى ظهور مشروط به شرایطى است که ما از آنها بىاطلاعیم و ممکن است با فقدان این شرایط، آن نشانهها پدیدار نگردد. در این میان نکته ى بسیار ظریف و حائز اهمیت، رابطه ى میان نشانه هاى غیر حتمى و مسئله ى بداء ازیک سو و دعا براى تسریع ظهور و تعجیل در فرج حضرت صاحب الامرعلیه السّلام از سوى دیگر است.
مىدانیم که توصیههاى فراوان و سفارشهاى مؤکدى از سوى ائمه هدىعلیهم السّلام مبنى بر لزوم، الحاح و اصرار در دعا براى تسریع فرج ولى عصر(عجل الله تعالى فرجه) (مانند دعاى معروف اللهمّ عجّل لولیک الفرج و العافیة و النصر و امثال آن) به ما رسیده است.
و شاید از همه مهمتر دستور صادره از ناحیه مقدسه ى شخص امام زمان علیه السّلام باشد که در توقیع ارسال شده براى اسحاق بن یعقوب وارد شده است؛ حضرت در آنجا مىفرمایند: (...واکثروا الدعاء بتعجیل الفرج...) و بیش از پیش براى تعجیل فرج دعا کنید.
و از طرفى نیز مىدانیم که دعا -مانند صدقه و برّ به والدین- بر مقدّرات تکوینیه (امور محتمل الوقوع و مشروط ى که در لوح محو و اثبات، درج شده و عواملى چون دعا و صدقه در شروط آنها تغییراتى را ایجاد مىکنند) تأثیر مىگذارد.
رُوِىَ عَن النبىصلى الله علیه و آله انه قال: (لایَنْفَعُ الحَذَرُ مِن القَدَرِ ولکنَّ اللّهَ یَمْحُو بالدعاءِ ما یَشاءُ مِن القَدرِ)
از رسول خداصلى الله علیه و آله نقل شده که فرمود: (فرار از تقدیر الهى سودى ندارد ولى خداوند با دعا مقدراتى را که بخواهد محو مىسازد).
از آنچه گذشت مىتوان دو نکته را که هر یک مکمل دیگرى است، اسنتناج کرد:
1 - تشویق ائمه هدىعلیهم السّلام به دعا براى تسریع فرج، بیانگر آن استکه حصول فرج و فرا رسیدن ظهور داراى یک زمان صد در صد تعیین شده و غیر قابل تغییر نیست؛ بر این پایه، نشانه هایى که براى زمان ظهور بیان شده (غیر از علایم حتمیّه) و در مرتبه ى قدر و در لوح محو و اثبات مضبوطند، قابل تغییر و تبدّل و تقدّم و تأخّر بوده و بداء در آنها محتمل است.
2 - محتوم معرفى شدن برخى از علایم از سوى ائمه هدىعلیهم السّلام که به دلالت التزامى بیانگر غیر قطعى و محتمل الوقوع بودن برخى دیگر از نشانه هاى ظهور است، نوید بخش این حقیقت مسئولیت آور و شورآفرین است که مهدىباوران باید مسئله دعا براى تعجیل در ظهور حضرت ولى عصرعلیه السّلام را به شکل خیلى جدى و امیدوارانه پى بگیرند و بیش از پیش بر روى آن سرمایهگذارى کنند و باور کنند که خداوند سبحان استجابت ادعیه را ضمانت فرموده است؛ (أُدعُونى اَسْتَجِبْ لَکُمْ) و مىدانیم که (اِنَّ اللّه لایُخْلِفُ المیعاد).
مسئله دوم: علایم حتمى
روایات زیادى وارد شده که دستهاى از نشانه ها را در کنار یکدیگر به عنوان علایم تخلف ناپذیر ظهور معرفى کرده است. اینجا در ضمن نقل روایات یاد شده به ذکر علایم مورد نظر مىپردازیم:
+ فضل بن شاذان به اسناد خود از امام باقرعلیه السّلام روایت مىکند که حضرت فرمود: خروج سفیانى و نداى آسمانى و اختلاف بنىعباس بر سر حکومت و به قتل رسیدن نفس زکیّه و طلوع خورشید از مغرب، حتمى است.
+ حمران بن أعین از امام صادق علیه السّلام نقل مىکند که حضرت ابراز داشتند:
امورى که پیش از قیام قائم [علیه السّلام] قطعا به وقوع مىپیوندد، عبارت است از: خروج سفیانى، فرو رفتن زمین در منطقه ى البیداء، قتل نفس زکیه و نداى آسمانى.
+ شیخ صدوق 1به اسناد خود از عمر بن حنظلة حکایت مىکند که شنیدم امام صادقعلیه السّلام فرمود: پنج علامت قطعى وجود دارد که پیش از قیام قائم [علیه السّلام ] رخ خواهد داد: قیام یمانى، خروج سفیانى، صیحه ى آسمانى، به قتل رسیدن نفس زکیّه و فرو رفتن زمین در البیداء.
مسئله سوم) نکاتى در باره ى برخى از نشانه هاى مهم
نکته یکم: نفس زکیّه و سید حسنى
مشهور آن است که نفس زکیّه در مکّه و میان رکن و مقام ابراهیم در 25ذى الحجّه به قتل مىرسد و میان قتل او و ظهور بیش از پانزده شب فاصله نیست. . او جوانى است که در مدینه براى یارى و نصرت آل محمد (صلوات اللَّه علیهم اجمعین) به پا مىخیزد -از این رو در برخى از احادیث از وى با عنوان (مستنصر) یاد شده است- و هنگامى که سپاه سفیانى به مدینه مىرسد، برادر او را مىکشد
و وى به حرم امن الهى - مکّه - مىگریزد و در آنجا مظلومانه ذبح مىشود و این هتک حرمت حریم امن الهى و جنایت وحشیانه، سبب نزول غضب الهى بر سفیانیان مىگردد
. در برخى احادیث، اسم او (محمد بن الحسن) ضبط و معرفى شده است
لکن افزون بر (نفس زکیّه)، در روایات باب از دو تن دیگر نیز یاد شده است: سید حسنى و فردى هاشمى. در میان محققان و مهدى پژوهان متأخّر و معاصر در تشخیص این سه تن، اختلاف نظر به چشم مىخورد؛ در باره نفس زکیّه و دو تن دیگر چهار نظریه وجود دارد:
1 - نفس زکیّه شخصى است به نام محمد بن الحسن که میان رکن کعبه و مقام ابراهیم کشته خواهد شد. از فحواى این نظریه و تعابیر قائل آن چنین استنباط مىشود که نفس زکیّه، از سادات حسنى و در واقع همان سید حسنى است
2- نفس زکیّه، فردى به نام محمدبن عبدالله بن الحسنبن الحسنبن، علىبن ابى طالب بوده و همان علوى به پاخاسته ى زمان ابى جعفر منصور، خلیفه ى عباسى است. او معاصر با امام صادقعلیه السّلام بود و پس از قیام به دست منصور کشته شد.
3 - نفس زکیّه مجاهدى است از زمره ى بسترسازان ظهور که رهبرى عدّهاى از عاشقان امام مهدىعلیه السّلام را بر عهده دارد و در راه حضرت در میان هفتاد تن از علماى زمانه در منطقه اى پشت شهر کوفه به شهادت مىرسد.
او غیر از سید هاشمى تبارى است که در مکه و بین رکن کعبه و مقام ابراهیم علیه السّلام سر از تنش جدا مىشود و این هر دو، غیر از سید حسنى هستند که به قتل مىرسد.
4 - نفس زکیّه، سیّدى والا تبار و حسینى نسب است و هموست که مظلومانه در 25ذى الحجه سر مبارکش در حرم امن الهى مکه مکّرمه از تن جدا مىشود و کمى پیش از ذبح شدن وى، سیّدى هاشمى و حسنى تبار در کوفه به همراه هفتاد تن از علماى امت به دست سپاهیان سفیانى و در اثناى ورود سپاه مجاهد خراسانى از طریق شهرهاى قصر شیرین و خانقین به شهادت مىرسد. طبق این نظریه، رجل هاشمى و سید حسنى یک تن مىباشند.
نکته دوّم: یمانى، حق جو یا باطل پیشه
یمانى فردى است که از یمن قیام مىکند. او از نسل زید بن على بن الحسین علیهما السّلام مىباشد. او و سفیانى و خراسانى هر سه در یک روز حرکت خود را آغاز مىکنند و پرچمهاى خود را برمىافرازند.
از ائمه طاهرین علیهم السّلام روایاتى نقل شده مبنى بر این که در میان این سه پرچم، لوایى هدایتگرتر از پرچم یمانى نیست. زیرا او به حق و صراط مستقیم دعوت مىکند
. از این رو توصیه شده به سوى وى بشتابید و در سلک او درآیید و حرام است کسى با وى مقابله کند که هر کس چنین کند از اهل آتش خواهد بود. (قابل توجه این که مىدانیم خراسانى هم چهره ى مثبتى بوده و از زمینه سازان ظهور و داعیان به سوى صاحب الامرعلیه السّلام است. بر این پایه، یمانى داراى فضایل بیشترى است که پرچمش نزدیکتر به حق و صواب معرف شده است).