نکته سوّم: اختلاف کدام بنى العباس و بر سر کدام حکومت
پیش از این روایاتى را نقل کردیم که نشانه هاى ظهور را بیان مىداشتند و از جمله این نشانه ها به اختلاف بنى العباس بر سر مسئله حکومت تصریح شده بود، پرسشى که به ذهن خطور مىکند این است که مگر بنى العباس منقرض نشده اند؟ اگر جواب مثبت است، پس مقصود چیست؟ در مقام پاسخ گویى به این سؤال، یکى از دو جواب ذیل را مىتوان مطرح ساخت:
پاسخ نخست: آنچه منقرض شد دستگاه خلافت عباسى بود و نه نسل بنى العباس و با عنایت به این نکته، جاى هیچ گونه استبعادى وجود ندارد که از تبار عباسیان، طایفه اى پدیدار شوند و در زمان ظهور بر سر دستیابى به قدرت با یکدیگر به نزاع بپردازند؛ نسل آنان نیز به موازات نسل بنى امیه و سفیانیان - که سفیانى نیز بر پایه ى روایات از همین خاندان است - و نیز نسل هاشم - ذرارى زهراى بتول علیها السّلام - امتداد خواهد یافت. ابن ابى زینب نعمانى 1حدیثى را روایت مىکند که طى آن حسن بن جهم از ثامن الائمه (علیه الآف التحیة و الثناء) مىپرسد:
(خدایتان توفیق دهاد! مردمان گویند: سفیانى پس از سقوط عباسیان بر خواهد خاست. امام علیه السّلام مىفرمایند: دروغ مىگویند؛ او زمانى بپاخیزد که آنان هنوز بر مرکب قدرت سوارند).
پاسخ دوّم: طرح سؤال فوق از یک پیش داورى نادرست ناشى شده است و آن این که نشانه هاى ظهور همگى مقارن با ظهور یا کمى پیش از آن و متصل بدان رخ خواهند داد، در حالى که این چنین نیست. زیرا پارهاى از علایم ظهور، منفصلاند. روز موعود - روزى که وعده ى حاکمیت صالحان و مستضعفان تاریخ به موحدان و عدالتخواهان داده شده است - بشارتى بوده که تمامى ادیان و کتب آسمانى آن را پیشبینى کرده و از آن خبر دادهاند و خداوند سبحان، نشانه هاى نزدیک شدن تدریجى آن روز را در امتداد خط سیر تاریخ منتشر ساخته است تا فروغ امیدى باشد در دل منتظران؛ و در این میان یکى از نشانه هاى منفصل، بروز تفرقه و اختلاف بین یکى از سلسله هاى استکبارى به نام عباسیان و زوال دولت ایشان بوده است چنانکه هنگام سیطره ى ترکان سلجوقى و آل بویه، اختلافات و ضعف آنان بالا گرفت تا آن که سرانجام آخرین خلیفه ى عباسى (المستعصم باللَّه) به سال 656هجرى قمرى به دست هولاکو خان مغول از اریکه خلافت غصبى به زیر کشیده شد و به همین صورت، وقوع جنگهاى صلیبى میان مسلمانان و مسیحیان اروپا به عنوان یکى دیگر از نشانه هاى ظهور در اخبار وارد شده است
نکته چهارم: دابّة الارض و صاحب الأمرعلیه السّلام
در روایات زیادى از (دابّه) یا (دابّة الأرض) به عنوان یکى از نشانهها یاد شده است و از جمله در خطبه ى امیرالمؤمنین علىعلیه السّلام که نزالبن سبرة نقل کرده و طى آن صعصعةبن صوحان و اصبغبن نباته در باره ى دجّال از امام علیه السّلام سؤال مىکنند و در ادامه حضرت از طامّه ى کبرى یاد مىکنند و آنگاه مىفرمایند:
(دابّه از زمینِ نزدیک سرزمین صفا خارج مىشود در حالى که انگشترى سلیمان بن داود علیهما السّلام و عصاى موسىعلیه السّلام را با خود دارد، انگشترى را بر صورت هر مؤمنى نهد، بر روى آن این جمله نقش مىبندد که (به درستى که این فرد مؤمن است) و بر صورت هر کافرى نهد بر آن چنین ظاهر مىشود که (به راستى که این فرد کافر است)... آن گاه دابّه سر خود را بلند مىکند و با مشیت الهى تمامى اهل جهان وى را مشاهده مىکنند...)
در اغلب کتب، دابّة الارض بر خود وجود شریف امام زمان علیه السّلام تطبیق شده و مراد از دابّة الارض خود حضرت دانسته شده است به قرینه ى این که در روایات دیگرى وارد شده که حضرت، زمان قیام چیزهایى با خود دارند از جمله: عصاى موسى و انگشترى سلیمان علیهما السّلام لکن باید توجه داشت که شواهدى در دست است که بر این تطبیق صحه نمىگذارد؛ از جمله:
1 - در خطبه ى پیش گفته ى امام العارفین امیرالمؤمنین علیه السّلام ، ابتدا حضرت از کشته شدن دجّال به دست ولى عصرعلیه السّلام خبر مىدهند و در ضمن آن اشاره مىکنند که عیسىعلیه السّلام پس از ظهور، پشت سر حضرت حجت علیه السّلام ایستاده، در نماز به وى اقتدا مىکند، آنگاه مىفرمایند: پس از آن، خروج دابّة به وقوع مىپیوندد و این عدم اتحاد زمانى، دوگانگى وجود شریف امام علیه السّلام و دابّه ى مورد نظر را مىرساند.
2 - در روایات نبوى که بسیارى از اصحاب در کتب خود به نقل آن پرداختهاند
دابّه غیر از حضرت صاحب الأمر یاد شده و در عبارت حدیث (خروج القائم) بر (الدابّة) عطف شده که بر عدم این همانى دلالت مىکند.
3- هم خطبه ى مزبور مولى الموحدینعلیه السّلام و هم روایت پیش گفته بر این امر دلالت مىکند که نه تنها مسئله ى خروج دابّه، قابل تطبیق بر قیام صاحب الامر (عجل اللَّه فرجه) نیست بلکه اساسا از نشانه هاى ظهور نیز نبوده، و از (اشراط الساعة) مىباشد. زیرا در خطبه ى علوى تصریح شده که خروج دابّه کذایى در ارتباط با طامّه کبرى رخ مىدهد و ذیل آن نیز مىفرمایند: (آنگاه باب توبه بسته شده و از کسى توبه پذیرفته نمىشود) که این از خصائص روز قیامت است.
نکته پنجم: طلوع خورشید از مغرب خود
نکتهاى که در این باره وجود دارد این است که مقصود از خورشید طالع از مغرب چیست؟ آیا منظور همین ستاره ى فروزان منظومه ى شمسى است یا مراد از آن، شمس ولایت و امامت در آخر الزمان، یعنى وجود مقدس امام مهدىعلیه السّلام است؟
در پاسخ باید گفت: چنان که در یادسپارىهاى ابتداى بحث گذشت، لسان روایات در باب علایم، به لحاظ زبانشناختى بر دو گونه است:
1 - زبان اخبارى ساده 2- زبان نمادین و سمبلیک.
از جمله مواردى که در آن بکارگیرى هر دو نوع زبانهاى نمادین و غیر نمادین را مىتوان شاهد بود، همین مسئله ى حاضر است.
1 - استفاده از زبان نمادین: در برخى احادیث وارد شده که (و هو الشمس الطالعة من مغربها)
? مهدىعلیه السّلام همان خورشید مغرب است).
2 - استفاده از زبان غیر نمادین: در روایت فضل بن شاذان از امام باقرعلیه السّلام چنین مىخوانیم که ابى حمزه ثمالى گفت: از امام ابى جعفر محمدبن علىعلیه السّلام پرسیدم: آیا خروج سفیانى قطعى است؟ امام پاسخ فرمودند: بلى و نداى [آسمانى] نیز حتمى است چنان که طلوع خورشید از مغرب خود و اختلاف بنىعباس در دولت و قتل نفس زکیه و خروج قائمى از آل محمد نیز حتمى است...
بر این اساس ممکن است هر دو معنا، مراد بوده و تحقق یابد؛ یعنى علاوه بر طلوع طلعت شمس ولایت مهدوى از محل غیبت خود، ستاره ى معروف خورشید نیز در ادامه ى سلسله حوادث خارق العاده و معجزه آساى عصر ظهور از سمت مغرب طلوع کند. هر چند این احتمال هم خیلى بىوجه نیست که گفته شود: پس از آن که - طبق روایات - خورشید از ظهر تا اواسط عصر از حرکت باز ایستد ... هنگامى که درخشش خود را توأم با حرکت از سوى مغرب از سر گیرد و ابرها و غبارهاى آسمان زدوده گردد، چنین به چشم عالمیان نمایان خواهد شد که گویا خورشید از مغرب طلوعى دیگر را آغاز کرده است.
نکته ششم: دجّال، حقیقت، مجاز یا خیال؟
یکى از علایم بحث انگیز ظهور، قضیه ى دجّال است ؛ بنا بر این لازم است در این قسمت نکاتى را در باره ى آن بیان کنیم. لیکن پیش از آن شایسته است در باب توصیف دجّال دو حدیث نقل کنیم تا با اوصاف او از زبان روایات بیشتر آشنا شویم. با این هدف، ترجمه یک روایت نبوى و یک حدیث علوى را از حدیقه الشیعه تألیفِ مولى احمدبن محمد معروف به مقدس اردبیلى (متوفاى 993ق) نقل مىکنیم: حدیث نبوى: (عبداللَّه بن عمر از رسول خدا روایت مىکند که
... حق تعالى هیچ پیغمبرى را به دنیا نفرستاد الاّ آن که انذار نمود قومش را از دجّال ولیکن او را در این امت ظاهر گردانید و او - لعنه اللَّه - بیرون خواهد آمد بر خرى سوار که عرض میان هر دو گوش آن خر، یک میل باشد و بهشت و دوزخى و کوهى از نان و نهرى پر از آب، همراه او سِیر خواهد نمود واکثر تابعان او یهود و زنان و اعراب باشند و در جمیع آفاق خواهد گشت به غیر از مکّه و مدینه که قدمش به حرمین نخواهد رسید (أنا ربّکم الأعلى) خواهد گفت، هرگاه امرِ او بر کسى مشتبه شود باید بداند که خدا أعور نیست و بر خر سوار نمىشود).
حدیث علوى : روزى امیرالمؤمنین خطبه مىخواند، بعد از فارغ شدن از خطبه فرمود: (سلونى ایها الناس قبل أن تفقدونى). صعصعة بن صوحان قد راست کرده، پرسید که یا أمیر المؤمنین کى دجّال بیرون آید؟ آن حضرت فرمود: این علمى است که از اسرار مخفیه است و شاید رخصت اظهار آن نباشد و امّا آن را نشانه ها و علامتهاست که همه به هم متصل است، فوت کردن و سهل دانستن نماز و برطرف شدن امانت و رواج یافتن و حلال دانستن دروغ و افترا و رشوه خوردن و...) سپس أصبغبن نباته برخاست و گفت: یا أمیرالمؤمنین! دجّال کیست؟ فرمود: (دجّال کسى است که تصدیق کننده ى او شقى است و تکذیب کننده ى او سعید. از اصفهان بیرون آید، چشم راست ندارد و چشم چپش در پیشانى است مانند ستاره ى سرخ، لفظ کافر در زیر آن نقش، بر خرى سرخ رنگ سوار، طىّ ارض به سرعت نماید، به هر چشمه که قدمش برسد آن چشمه بر زمین فرو رود و اکثر تابعان او از اولاد زنا باشند و اصحاب طیلسان و یهودیان. و آن ملعون با آن که طعام خورد و در بازارها گردد به آواز بلندى که همه جا رسد (أنا ربکم الأعلى) گوید. بقیة الله در حوالى شام بر عقبهاى که آن را (فیق) خوانند در ساعت سیّم در روز جمعه او را به قتل آورد...)
نظر مهدى پژوهان معاصر در باره ى دجّال
کامل سلیمان در (یوم الخلاص) احادیث شیعه و سنى را در باره ى دجّال ذکر کرده ولیکن پیش از ذکر آنها مىگوید: (مسئله ى دجال، قضیه اى مبهم بوده و بالفعل غیر قابل پذیرش است. زیرا اولا: اخبار آن غیر معتبرند. ثانیا: امور جعلى در آنها مشاهده مىشود که با بلندترین صدا، فریاد زده و اعتراف مىکند که رسول خداصلى الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السّلام از ابراز داشتن این خرافات و اراجیف منزّهند. ثالثا: اساسا برخى از این روایات جعلى بوده و سندشان ساختگى است.
(امّا برخى علایم ذکر شده در باره ى دجّال بر بعضى پدیده هاى شوم امروزى منطبق است که آدمى را متقاعد مىسازد که اخبار صحیح این باب نیازمند به تأویل است؛ [یعنى زبان این روایات سمبلیک است]... بار دیگر تکرار مىکنم که تقریبا با یقین مىتوانم بگویم 90% احادیث دجّال، جعلى است و زبان 10% باقى مانده نیز رمزى است و این بدان معناست که مقصود از دجّال، افراد دیگرى از زمره ى جبّاران و سفاکان و مفسدان و احتمالاً برخى از سران دژخیم یهود صهیونیست است.
6 - علامه سید محمد صدر در جلد سوم موسوعه ى ارزشمند الامام المهدى با عنوان (تاریخ الغیبة الکبرى) بحث مفصّلى را به بررسى مسئله ى دجّال اختصاص داده است. وى معتقد است اکثر قریب به اتفاق اخبار دجّال مبتلاى به دو اشکال جدى هستند:
الف - ضعف سندى.
ب - دلالت بر ایجاد معجزات مضلّه (که به لحاظ قوانین کلامى محال است؛ یعنى خداوند سبحان قدرت خرق عادات و اظهار معجزه را به افراد ضالّ و مضلّ تفویض نمىکند).
ایشان سرانجام به این جمع بندى مىرسد که وجود دجّال امرى است حق، لکن مراد از آن یک فرد مشخص با همان اوصاف کذایى نیست، بلکه مقصود یک سرى پدیده هاى اجتماعى - فرهنگى است
2 - توصیف دجّال به زبان نمادین
همان گونه که پیش از این گفتیم در میان مهدى پژوهان، محققى که بیش از دیگران بر رمزى بودن زبان احادیث در قضیه ى دجّال تأکید داشته و مفصّلتر بدان پرداخته است، علامه سید محمد صدر در جلد سوم موسوعة الامام المهدى است که در اینجا خلاصه ى سخنان ایشان را نقل مىکنیم.
مفهوم دجّال، سمبل پیچیده ترین و خطرناکترین دشمن اسلام و خداست و این در واقع، توصیف تمدّن و جهانبینى ماتریالیستى غرب است؛ زیرا تاریخ ادیان تاکنون چنین دشمنى به خود ندیده است. در احادیث دجّال آمده است: (از زمان خلق آدم تا روز قیامت، امرى خطیرتر از دجّال وجود ندارد)، و استفاده از کلمه (أمر) خود بیانگر این حقیقت است که دجّال یک شخص معیّن نبوده، بلکه یک جریان فرهنگى - اقتصادى - سیاسى ضد توحیدى و ضد دینى است.
در روایات باب وارد شده است: (از ترفندهاى دجّال این است که به آسمان دستور مىدهد که ببارد و در پى آن، آسمان خواهد بارید و به زمین امر مىکند برویان و به دنبال آن، زمین رستن آغاز خواهد کرد)، و این چیزى است که تمدّن غربى بر اساس پیشرفتهاى خیرهکننده در عرصه ى فنآورى صنعتى و پیشرفت در زمینههاى فیزیک فضایى و بیوشیمى و دهها شاخه ى دیگر علمى و با سیطره ى همه جانبه بر منابع طبیعى، بدان دست یافته است.
در اخبار دجّال آمده است: (از شگردها و شیوه هاى اوست که اگر بر محلّهاى عبور کند و مورد تکذیب و روىگرداندن اهل آن واقع شود، کسى از آنان زنده نخواهد ماند و اگر بر محلّهاى بگذرد و مورد استقبال و تصدیق اهل آن قرار گیرد، آسمان را گوید که بر آنان ببار و زمین را امر کند که بر ایشان برویان تا آنجا که زان پس، دامهاى ایشان در نهایت فربهى و شیرآورى و... خواهند شد).
و این، پدیدهاى است که ما امروزه در صحنه ى بین الملل و روابط به اصطلاح شمال - جنوب به خوبى شاهد آن هستیم؛ هر جامعه اى که خود را در آغوش غرب استکبارى انداخته و حلقه ى سرسپرده گى آنان را در گوش کند، از نظر اقتصادى و رفاهى مورد توجه غرب قرار مىگیرد و هر کشورى که بخواهد در مقابل ارزشهاى غربى (مانند: قرائت غربى حقوق بشر) یا سیاستهاى غربى بایستد، بایکوت و تحریم همه جانبه مىشود.
در باره ى دجّال در جوامع روایى مىخوانیم: (دجّال با رساترین فریاد خود که همه ى عالمیان بشنوند بانگ مىزند: به سویم بشتابید اى هواداران من! منم آن کس که (خَلَق فَسوّى) و منم آن که (قدّر فهدى) آرى! (أنا ربکم الأعلى). همه ى این اوصاف در مورد تمدن غربى صادق است. غرب مادّى و متافیزیک ستیز از طریق امپراطورى اهریمنى و جهانى رسانه ها و شبکه هاى عظیم صوتى - تصویرى - مطبوعاتى با ترویج اخلاق، حقوق، ارزشها و هنر مادّى، ولایت خود بر شئون انسان را فریاد مىکند و با حرکت خزنده ى فراگیر خویش، آدمى را در چنبره و قبضه ى خویش گرفته و از عالم علوى جدا ساخته است. دجّال در تراث روایى ما، یک چشم معرفى شده است و گفته شده که چشم دیگر او کور است و قطعا این وصف، زیبنده ى تفکر و تمدن مادهزده ى غربى مىباشد؛ چه آن که غرب از دو بخش عالم و هستى آدمى یعنى ماده و معنا و به عبارت دیگر جسم و روح، تنها ماده و مادیات و جسم و جسمانیات را مىبیند و اساسا توانایى مشاهده ى معنا و معنویت و روح و روحانیت را ندارد و این یعنى او از یک چشم محروم است و یکى از دو سمت و سوى جغرافیاى هستى را ندیده و هرگز درک نکرده است.
سرانجام در احادیث مىخوانیم که (هیچ جایى از زمین باقى نمىماند مگر آن که دجّال در آن گام مىنهد و حضور خود را اعلام مىکند به جز مکه و مدینه؛ زیرا فرشتهاى با شمشیرى بر فراز این دو ناحیه ى مقدسه ایستاده و از ورود دجّال به آنها جلوگیرى مىکند).